در آمدي بر بايستگي هاي پژوهشي قرآن كريم(1) *
سيد محمدعلي ايازي
در آغاز بايد ببينيم منظور از «بايستگيهاي پژوهشي» چيست؟ درواقع با اين هدف كه ببينيم در زمان كنوني ما بايد به چه مسالهاي از مسائل قرآن بپردازيم؟ چه ضرورتها يا چالشهايي در جامعه وجود دارد و حاملان قرآن چگونه ميتوانند پاسخگوي مشكلات، شبهات و نيازها باشند؟ اگر ارزيابي كوتاهي از مسايل كنوني جوانان جامعه داشته باشيم بدون شك ميبينيم كه عصر ما عصر بحران فرهنگي و بحران خلاء معنويت است كه گريبانگير جامعه ما شده است و جامعه ما از اين لحاظ يك جامعه بحران زده است. اين واقعيت جامعه ماست. كافي است مسائلي را كه در اطراف ما ميگذرد با دقت مشاهده كنيم و ببينيم در سطح مراكز آموزشي و علمي ما چه نگرانيهايي وجود دارد، در ميان جوانان ما چه ميگذرد؟ چه الگوها و رفتارهايي وجود دارد و از چه چيزهايي رنج ميبرند؟ اگر اين بحرانها در آينده حل نشود تبديل به بحرانهاي مخرب ديگري ميشود. يكي از نعمتهاي جامعه ما جوان بودن آن است كه ميتوان از آن استفاده خوبي نمود؛ با اين حال ولي همانگونه كه قطرات باران ميتواند نعمت باشد ولي اگر در مسير صحيح قرار نگيرد، سيلي بنيان كن ميشود، همين جواناني كه ميتوانند منشا خلاقيت و توسعه در جامعه باشند، نيز در صورتي كه در مسير صحيح قرار نگيرند تبديل به فاجعه و بحران ميشوند. به عنوان مثال ابراز شادي يا ناراحتي در مورد پيروزي يا شكست تيم فوتبال يك امر طبيعي است، اما در شرايط خاص تبديل به بحران ميشود، بطوري كه در يك شب خسارات زيادي به كشور وارد ميشود. شما ببينيد كه در مدارس و دانشگاهها چه مقدار از اوقات فراغت جوانان پر ميشود و به نحو احسن از آن استفاده ميشود؟ مسئولان كشور چقدر ميتوانند برنامه داشته باشند و از اين نيروي عظيم در جهت سازندگي و توسعه كشور بهره ببرند اما به خوبي استفاده نميشود. حال دو روش براي برخورد با اين مسائل وجود دارد: يك روش اين است كه براي حل اين مشكلات برنامه ريزي شود و مطابق با نيازهاي مردم برنامههاي گوناگون ارائه شود و يك راه اين است كه با خشونت برخورد نمود. نسبت به راه نخست، بهتر اين است كه به جوانان راه نشان دهيد و تشويق و تمجيد كنيد. امام علي(ع) در نهجالبلاغه ميفرمايند: «آخرالدواء الكي (2)» آخرين راه حل داغ كردن است. در زمانهاي قديم داغكردن به عنوان آخرين راه حل جهت درمان حيوانات زخمي استفاده ميشده است. امام از اين مثال براي توضيح روش برخورد با معضلات اجتماعي استفاده ميكند و با كنايه توضيح ميدهد كه گرهاي را كه با دست باز ميشود، نبايد با دندان باز كرد. اما متاسفانه برخي كه انديشهشان خشونت، زدن و كوبيدن و بستن است ميگويند: اول الدواءالكي.
امام باقر (ع) در روايتي حكومت بني اميه و امامت اهل بيت را با هم مقايسه ميكنند و ميفرمايند: «وكان ولاية بنياميه كان بالسيف والعصف والجور و كان امامتنا بالرفق والورع والاجتهاد(3)» امامت بنياميه با شمشير و زور و قلدري و ستمگري و خشونت بود، اما امامت ما با رفق و مدارا، گذشت، تلاش و تقوا است. يعني دو نوع جهتگيري و موضعگيري در برخورد با معضلات اجتماعي و شيوه مديريت جامعه و تبليغ دين و تحقق جامعه ديني وجود دارد: يكي به روش بني اميه و ديگري به روش اهل بيت (عليهمالسلام). خداوند نيز در قرآن كريم ميفرمايد: «ادع الي سبيل ربك بالحكمة والموعظة الحسنة وجادلهم بالتي هي احسن (4)» يعني اي پيامبر، مردم را به راه پروردگار با حكمت و موعظه حسنه دعوت كن و با آنان به بهترين روش مجادله كن.
بنابراين اگر كسي ميخواهد در صراط قرآن قرار گيرد، اول بايد خودش در بستر و سكوي قرآن قرار گيرد و با معارف قرآن آشنا شود و اخلاق خود را اخلاق قرآني كند و كسي كه ميخواهد مردم را به قرآن دعوت نمايد، بايد با حكمت و موعظه باشد و اگر ميخواهد با مخالفان جدال نمايد، اين جدال بايد جدال احسن باشد.
اصولاً در خدمت قرآن بودن ارزشمند است. حامل قرآن بودن و رساندن پيام قرآن را به عهده داشتن بسيار مهم است. در اين باره فخر رازي (م 606) كه يكي از مفسران قرآن كريم و از فيلسوفان و متكلمان بزرگ جهان اسلام در قرون 6 و 7 بوده است، در وصيت نامهاي كه به فرزندش مينويسد ميگويد: «فرزندم من همه راهها را طي نمودم: كلام، منطق، فلسفه، اما بالاخره فهميدم كه ميبايست به خدمت قرآن برگردم.» يكي از شاگردان علامه بزرگوار آقاي محمدحسين طباطبائي دانشمند و مفسر بزرگ معاصر در كتابي به نام مهرتابان، خاطرات خود با علامه را گردآوري كرده است. وي در اين كتاب نقل مي كند كه از علامه پرسيدم شما كه سالها فلسفه و عرفان تدريس كردهايد ميبينم كه بعد از آن همه سال آنچه ميگوييد و ميخوانيد قرآن است آيا اين يك انتخاب است يا يك اتفاق؟ علامه فكري كرد و گفت «اي كاش من از اول به قرآن روي ميآوردم و آن را ميشناختم».
در اينجا مناسب ميبينم به يك نكته قرآني و اخلاقي اشاره كنم: و قرآن كريم قبل از طرح مساله حجاب در سوره نور ميفرمايد: «قل للمومنين يغضوا من ابصارهم» يا خطاب به خانمها ميگويد: «قل للمومنات يغضض من ابصارهن (5)» يعني به مردان با ايمان بگو ديده فرو نهند و پاكدامني ورزند و به زنان با ايمان بگو ديدگان خود را از هر نامحرمي فرو بندند. يعني وظيفه نخست هر مسلماني را در مقابل مسائل جنسي پرهيز از چشم چراني ميداند و پيش از حكم حجاب، آفت چشم را بيان ميكند. قرآن به اين نكته اشاره مينمايد كه كسي ممكن است حجاب هم داشته باشد اما نگاهش شهوت آلوده باشد. نگاه گناه و معصيت باشد، نگاهي كه يك حامل قرآن نبايد و نميتواند داشته باشد و از آنجا كه گناه تاثير معنوي ميگذارد، موجب سلب توفيق در خدمت به قرآن ميگردد. امام باقر(ع) در روايتي ميفرمايند «گناه مانند زنگار است»، همانگونه كه وقتي سطح فلز يا آينه زنگار ميگيرد نور را منعكس نمينمايد، قلب انسان نيز وقتي آلوده به گناه شد، ديگر بازگشت ممكن نيست، (6) دعا و معنويت بر آن تاثير نميگذارد و حضور قلب ايجاد نميشود و نميتواند به درستي خدمت كند و در خدمت قرآن باشد. پس اولين شرطي كه حاملان قرآن براي ايفاي نقش هدايتي و تربيتي خود در جامعه به آن نياز دارند، مسئله تهذيب نفس و اجتناب از گناه و سير و سلوك معنوي است و همچنين تشريح اين مسئله براي جامعه است. شرط دوم شناخت و آگاهي از قرآن و معارف دين است. قرآن ميفرمايد: «هل يستوي الذين يعلمون والذين لايعلمون (7)» شايد در هيچ فرهنگي به اندازه فرهنگ اسلامي و قرآني به علم اهميت داده نشده است. روايات زيادي داريم كه امام اميرمومنان ميفرمايد: «خذالحكمه ولومن المشركين (8) يا: «خذالحكمه ولومن الكافرين (9)». حكمت را بياموزيد گرچه از كافران و مشركان باشد. «اطلب العلم و لوكان بالصين (10)» علم را طلب كنيد ولو در چين باشد. حتي بنيان فلسفه اسلامي، فلسفه يونان و غرب است و اين اشكالي ندارد. امام صادق در صحبتهاي خود ميفرمايند «قال ارسطو». ايرادي ندارد اگر علمي در غرب بود آنرا بياموزيم و اينكه اگر علمي در جايي غير از ميان مسلمانان باشد، دليل بر بطلان آن نيست. امام اميرالمومنين (ع) ميفرمايد: «انظروا الي ما قال ولاتنظروا الي من قال (11)» نگاه كنيد ببينيد كه حرف چيست نه اينكه چه كسي سخن ميگويد. پيامبر اكرم (ص) ميفرمايد: «طلب العلم فريضه علي كل مسلم (12).» دانش آموختن بر هر مسلماني واجب است.
اما سوال ديگري كه در باب بايستگيهاي پژوهشي قرآن مطرح است اين است كه آيا قرآن پاسخگوي هر زمان و مكاني است؟ يعني آيا قرآن اين قابليت و ظرفيت را دارد كه بتواند در هر زمان و مكاني مشكلات و نيازمنديهاي جامعه را برآورده سازد؟ روايتي از امام رضا (ع) نقل شده است كه ميفرمايد: «لانالله تبارك و تعالي لم يجعله الزمان دون زمان ولاالناس دون ناس فهو في كل زمان جديد (13)» قرآن فقط براي جزيره العرب نازل نشده است. علامه طباطبائي ميفرمايند قرآن را دو سال قبل خواندهام و الان كه ميخوانم ميبينم كه مطلب جديدي را پيدا كردهام. چرا چنين است؟ چون اين سخن خداست، سخناني بس ژرف و بيپايان است و او عالم به نيازها و نيازمنديهاي انسان است.
قرآن كريم خصوصياتي مجزا از كتابهاي ديگر دارد. من كار مقايسهاي بين قرآن و ديگر كتب داشتهام، قرآن در عين حال كه مهيمن (مهيمن يعني ناظر (14)) است، تازه است، كتابي است كه نازل شده تا رحمهللعالمين باشد. من فقط يك جمله از آربري مترجم مشهور قرآن به زبان انگليسي نقل مينمايم. او مقدمهاي در آغاز ترجمهاش دارد كه ميگويد: «من اگر چه مسيحي هستم و شايد آنچه مسلمانان از قرآن ميدانند ندانم و با اينكه بيست سال از زماني كه من قرآن را ترجمه نمودم ميگذرد اما هنوز هم تاثير قرآن بر تاروپود من وجود دارد و قرآن بر من جاذب و تاثير گذار است.»
متاسفانه فضايي كه الان در كشور براي قرآن به وجود آمده فضاي مناسبي نيست و آنچه بيشتر بر آن تاكيد ميشود حفظ و قرائت است، در حالي كه ائمه معصومين ما بيشتر بر تفسير و فهم قرآن تاكيد داشتهاند. حفظ قرآن ميبايست مقدمهاي براي انس و فهم قرآن باشد بايد به سمتي برويم كه حاملان قرآن با قرآن مانوس شوند، ارتباط برقرار نمايند و حجابهاي قرآن را كنار بزنند و بتوانند براي جامعه خود نقش ايفا نمايند. در آن صورت است كه قدرت هر بياني را در قرآن خواهيم داشت و قرآن پاسخگوي نيازهاي جامعه خواهد بود. من در كتاب قرآن و تفسير عصري، به صورت مفصل درباره جايگاه و اهميت تفسير عصري، توضيح دادهام. پس اگر اين پاسخگويي قرآن مطرح است و اگر قرآن كريم عصري است، اين مساله در باب بايستگيهاي پژوهشي قرآن مطرح ميشود كه چگونه ميتوانيم قرآن را به جامعه خود عرضه نمائيم.
به نظر من مهمترين بايستگي پژوهشي قرآن در عصر حاضر، عرضه مناسب معارف قرآن به نسل جديد است. طرح مسائلي از قرآن كه بتواند آنان را با معنويت آشنا كند و نشان بدهد كه قرآن تا چه اندازه به جامعه بشريت اهميت قائل شده است. موضوعاتي مانند: جايگاه انسان، شيوه تعامل با مخالفان، شيوه حل مشكلات و نارساييهاي اجتماعي، اهميت علم و دانش، اهميت تلاش و كوشش. راههاي خودسازي و جامعه سازي. ويژگيهاي يك جامعه ديني سالم كه در آن هم معنويت وجود دارد و هم آزادي. در اين باره قرآنپژوهان بايد با ايدهها و انديشههاي گوناگون در زمينه مسائل ياد شده آگاه باشند و بدانند در اين باب بشريت چه ميگويد و چه روشهايي را پيشنهاد ميكند و چه دورانهايي را تجربه كرده است، آنگاه به سراغ قرآن بروند و ببينند در اين باره قرآن چه ميگويد و چه پاسخي دارد و از ميان راهها و تجربهها با كدام راه و روش سازگار است و يا قرآن با آن مخالفتي ندارد. اميرالمومنين(ع) در نهجالبلاغه درباره قرآن ميفرمايند: «هذا القرآن انما هو خط مستور بين الدفتين لا ينطق بلسان و لابد له من ترجمان (15)» قرآن كريم يكسري خطهايي بين دو جلد است؛ اين خطها كارها ميتوانند بكنند ولي نميتواند خود سخن بگويد. بايد كسي آنها را عرضه نمايد. جالبتر عبارتي ديگر از حضرت در اين باره است كه ميفرمايد: «ذلك القرآن فاستنطقوه ولن ينطق ابدا (16)» اين قرآن را به سخن گفتن در آوريد كه هرگز خود سخن نميگويد. يعني از او بپرسيد و مسائل و مشكلات و راه حلها را از قرآن بخواهيد. اين در بخش نظري است اما در بخش عملي قرآن الگو است. قرآن نمونه روش عملي انسان است. شخصي از امام باقر عليهالسلام پرسيد: براي من پيامبر را معرفي كنيد، فرمودند: «خلقه القرآن » يعني اگر ميخواهي قرآن را ببيني پيامبر را ببين و اگر ميخواهي پيامبر را بشناسي به قرآن نگاه كن و اگر ما الفاظ قرآن را باز كنيم و بفهميم مصداق آن پيامبر ميشود. از عايشه هم پرسيدند پيامبر را چگونه ديدي گفت: «خلقه القرآن» اخلاق پيامبر اخلاق قرآني بود.
بنابراين، بحث من در باب بايستگيهاي پژوهشي قرآن پاسخ به اين سوال است كه اگر بخواهيم چنين نقشي را در جامعه ايفا كنيم و به عنوان حاملان قرآن، آن را به جامعه عرضه نمائيم، با توجه به اين دو اصل چگونه ميتوانيم اين وظيفه را بانجام برسانيم. من در اينجا پنج راه كه حاملان قرآن بوسيله آن ميتوانند قرآن را به جامعه معرفي نمايند ذكر ميكنم:
1 ـ انتقال و توضيح شرايط عصر نزول؛ يعني تبيين شرايط عصر نزول و توضيح موقعيت پيامبر در جامعه، كه در نتيجه آن، تحولاتي كه در اثر حركت قرآن در جامعه بوجود آمده روشن خواهد شد. البته كتابهاي زيادي در اين زمينه نوشته شده از جمله در آستانه بعثت پيامبر، عصر نبوي، در آستانه قرآن كه شرايط عصر نزول قرآن را شرح ميدهد. اما مهم اين است كه توضيح دهيم با نزول قرآن چه تحولاتي بوجود آمد و ملتهاي مسلمان چه دگرگونيهايي پيدا كردند و اين تحولات چگونه انجام گرفته است. به عنوان نمونه به يكي از تحولاتي كه در اثر دعوت قرآن يعني مبارزه با جهل و بيسوادي كه به وقوع پيوست اشاره ميكنم. من در جايي ديدم كه پطروشفسكي مورخ اسلام در ايران، يك نكته تاريخي ذكر مينمايد و ميگويد: هنگامي كه امام رضا ميخواستند وارد شهر نيشابور شوند 20 هزار نفر با قلم زرين به دست، نه قلمهاي معمولي كه آن فراوان بود، به استقبال ايشان آمده بودند تا مطالبي را كه از ايشان ميشنوند يادداشت كنند. شما نگاه كنيد كه پيامبر در چه عصري زندگي ميكرد و علم و كتابت چه اندازه رشد كرده بود و مردم با اختلاف درجات چقدر سواد داشتند. بدون شك پيامبر در ابتدا با افرادي بيسواد روبرو بود و قرآن در چنين موقعيتي نازل شد، ولي اسلام و قرآن چنان تاثيري در جامعه گذاشت كه شهري مثل نيشابور تبديل به يك مركز فرهنگي بزرگ گرديد و اين مساله در تبليغ و تحقيق جايگاه ويژهاي دارد.
يك راه ديگر براي تبيين و توضيح شرايط عصر نزول، توضيح روشهاي مختلفي است كه پيامبر با مخالفان به كار ميبرد. شهيد مطهري در كتاب پيرامون انقلاب اسلامي ميگويد: «اگر پيامبر وقتي در مقابل مشركان قرار ميگرفت به آنان ميگفت تو مشركي تو منافقي برو كنار و با آنها سخن نميگفت و با مدارا و منطق تبليغ خود را انجام نميداد، يك نفر هم مسلمان نميشد، در حالي كه وقتي خاكستر بر سر پيامبر ميريختند و پيامبر ميديد يك روز اين كار را نميكند ميگويند چه شده كه امروز اين كار را نكرده است، ميگويند مريض است ميگويند برويم عيادتش. «بنابراين، ما اگر بخواهيم عصر نزول را تحليل كنيم و نقش قرآن را در تحول جامعه نشان دهيم، بايد ببينيم قرآن چه كرد كه از دل جامعه وحشي عصر جاهليت، تمدن عظيم اسلامي بيرون آمد. در كتاب تاريخ تمدن اسلام و عرب، نوشته گوستاولوبون آمده است كه فرهنگ تمدن غرب مديون فرهنگ اسلام است. ما اگر ميخواهيم به تمدن مسلمانان آن عصر برسيم بايد ببينيم كه پيامبر چگونه توانست مردمي را كه در نهايت فقر و بيسوادي و جنگ و توحش و فساد و فحشا بودند به انسانهاي متمدن و با فرهنگ تبديل نمود. بايد اين تحولات را ترسيم كنيم و به مسلمانان نشان دهيم اگر ميخواهيم از حالت عقب ماندگي در آييم، به عزت و سروري برسيم، بايد از اين روشها استفاده كنيم. بايد به قرآن برگرديم.
2 ـ پاسخگويي به نيازها: يكي از كارهايي كه در رابطه با بحث بايستگيهاي پژوهشي مطرح است، اين است كه قرآن كريم براي پاسخگويي به مشكلات امروزي چه جوابي داده است كه ما ميبايست چالشها را بشناسيم و پاسخ را از قرآن دريافت نمائيم. در اين باره در آغاز قرآن پژوهان ما بايد نيازهاي امروز خود را شناسايي كنند و ببينند در امروز جامعه ما چه مشكلاتي دارد. از چه آفتهايي رنج ميبرد. به سراغ قرآن برويم البته با آگاهي و شناسايي تجربههاي موجود. در اين صورت ديدگاه قرآن را استخراج كنيم و به جامعه عرضه كنيم.
3 ـ نقد انديشه ديني: آنچه كه امروز در جامعه ما به عنوان انديشه ديني عرضه ميشود، تفسير و برداشت محققان و دانشمندان، از متون ديني است. يك مفسر امروز چنين تفسيري داشته و عارف به گونهاي ديگر و حكيم به نوع ديگري. اين انديشهها را كندوكاو كنيم و ببينيم كدام يك درست است و كدام يك درست نيست. كدام يك جواب ميدهد و كدام جواب نميدهد. نقد انديشه ديني دو فايده دارد:
1 ـ انديشه ديني را متبلور و پويا مينمايد 2 ـ خرافات و غلوهايي كه به دين چسبيده است پالايش ميشود. اصولايكي از روشهاي قرآن سوال كردن و پاسخ دادن است. جالب است بدانيد كه در سوره مجادله قرآن قضيه مجادله يك زن با پيامبر را بيان ميكند كه پس از بحث آن زن با پيامبر، وحي ميآيد و سرنوشت ظهار، كه عادتي در آن عصر بوده البته مربوط به زمان جاهليت بوده، عوض ميشود و قرآن اين مسئله را بيان ميكند. بنابراين نبايد فكر كنيد كه اگر فردي سوال كرد و يا جواني در مسائل اعتقادي پرسش كرد، بايد او را سركوب يا تكفير كرد. بايد بگذاريد به راحتي سوال خود را بكند، شبهات خود را مطرح كند. حتي اگر اشكالي دارد بيان كند، آنگاه ميتوان به اين شبهات و اشكالات پاسخ داد. مبادا گمان كنيد كه اگر سوال شد اسلام چنين و چنان ميشود؛ خير هيچ نميشود و به اسلام با اين پرسشها و طرح شبهات آسيبي نميرسد. آنچه احساس خطر ميشود، اين است كه ما با روش غلط و خشونت بخواهيم با اين گونه مسائل برخورد كنيم. ما ميبايست پاسخ صحيح را بيابيم. و پاسخ اين شبهات را به جامعه خود عرضه كنيم. بنابراين نبايد از اين امر هراس داشته باشيم و نبايد فكر مخالف سركوب شود، نبايد با هر كس كه نظري ميدهد با چماق برخورد كنيم و گرنه دچار فرار نيروها ميشويم، دچار خرافات و غلوها ميشويم. بدون شك بخشي از اشكالاتي كه نسل جوان به دين وارد مينمايد، معلول قسمتهايي است كه به اسم دين عرضه شده و قابل دفاع نيست. اين مسائل بيشتر به صورت تقليدي در ميان خانوادهها مطرح بوده است و كسي آنها را به خوبي نقد نكرده است. اگر فرصتي فراهم شود كه آنها بتوانند عقدههاي دروني خود را بيرون بريزند و اشكالات را مطرح كنند، اين فرصت فراهم ميشود كه با روش نيكو به آن پاسخ بدهيم و آنهايي كه جزو دين نيست، اعلام شود كه ساخته افكار خرافي خانوادههاست، نه آموزههاي قرآن. در آن صورت بسياري از ذهنيتهاي غلط افراد جامعه ما دگرگون ميشود. بنابراين ميبايست قسمتهايي كه مربوط به اصل دين نيست پالايش گردند تا جوانان به دين گرايش پيدا كنند.
4 ـ پاسخ به شبهات: اسلام دين عقل و انديشه است. بايد اسلام را با منطق و استدلال عرضه كرد. شبهاتي كه ممكن است در اطراف آيات قرآن مطرح باشد با كمال امانت و صداقت مطرح كنيد. از اين كه شبهه مطرح ميشود نگران نباشيد. مطالب قرآن چنان مستدل و خردمندانه است كه ميتوان با استدلال به شبهات پاسخ داد و همانطور كه خود گفته است: «ان هذا القرآن يهدي للتي هي اقوم (17)». از اميرالمومنين(ع) نقل شده كه فرمودند: «كونوا نقاد الكلام (18)» شما نقد كننده كلام باشيد و يا در روايت ديگري آمده است: «اضربوا بعض الراي ببعض كمخض السقاء(19)» تضارب آرا نماييد. مثل مشك دوغي كه بر اثر زدن آن كره بالا ميآيد.
فرهنگ قرآن، فرهنگ گفتگو و تبادل انديشه است. جامعه قرآني، جامعه آزادي بيان و فرصت دادن به انديشه مخالف است. در سايه چنين آزادي است كه انديشههاي ديني تبلور مييابد (20). دين رونق پيدا ميكند، شبهات و اشكالات پاسخ داده ميشود. بنابراين، يكي از بايستگيهاي پژوهشي، دامن زدن به گفتگو و تبادل انديشه است. رواجدادن انديشههاي مختلف در سايه قرآن است.
5 ـ متبلور كردن بعد هدايتي و تربيتي قرآن. يكي از كارهاي حاملان قرآن اين است كه نقش تربيتي و مسائل معنوي قرآن را براي جامعه بازگو نمايند كه ميتواند در عصر ما تاثير جدي در نسل جوان بگذارد و يكي از بايستگيهاي پژوهشي در چگونه عرضه نمودن قرآن است. منظور از بعد هدايتي، رهنمودهايي است كه قرآن در زمينه سيروسلوك و اخلاق فردي و اجتماعي ميدهد و باشوق و رغبت انسان را به خودسازي دعوت ميكند. برخي از قرآنپژوهان ما كارشان اطلاع رساني و دادن معلومات به خواننده است. اگر اين مهم همراه با جهتگيري تربيتي و اخلاقي باشد و شيوه بيان و نوع رهنموده بگونهاي باشد كه شنونده و خواننده را به عمل سوق دهد و تاثير دروني و باطني بگذارد، همان شيوهاي كه خود قرآن در طرح مسائل دارد، بسيار موثرتر و به هدف قرآن نزديكتر خواهد بود. اين شيوه را ميتوان با روشهاي مختلف تجربه كرد و با زبانهاي مختلف و مناسب با قشرهاي مختلف عرضه كرد. اين كاستي هماكنون وجود دارد و يكي از بايستگيهاي عصر ما است.
* متن حاضر سخنراني حجةالاسلام والمسلمين محمدعلي ايازي است كه در جمع دانشجويان دانشكده علوم قرآني دانشگاه شيراز ايراد شده است و در اينجا با ويرايش و اصلاحاتي به چاپ ميرسد.
پاورقيها:
1 ـ نهجالبلاغه، خطبه 168
2 ـ حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 16، ص 165، ح 8، چاپ آل البيت
3 ـ سوره نحل، آيه 125
4 ـ سوره نور، آيه 30 و 31
5 ـ كليني، اصول كافي، ج 2، ص 273، ح 20
6 ـ سوره زمر، آيه 9
7 ـ مجلسي، بحارالانوار، ج 2، ص 97، ح 41
8 ـ مجلسي، بحارالانوار، ج 2، ص 97، ح 40
9 ـ مجلسي، بحارالانوار، ج 2، ص 32، ح 21
10 ـ حر عاملي، اثبات الهداه، ج 1، ص 50
11 - مجلسي، بحارالانوار، ج 2، ص 32، ح 20
12 - صدوق، عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 87
13 - اشاره به آيه شريفه «و انزلنا اليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه من الكتاب و مهيم عليه (مائده 48)» ميباشد كه قرآن را نسبت به ديگر كتابهاي آسماني پيشين برتر و ناظر ميداند.
14 - نهجالبلاغه، خطبه 125
15 - نهجالبلاغه، خطبه 18
16 - سوره اسرا، آيه 9: قطعا اين قرآن به آئيني كه خود پايدارتر است راه مينمايد.
17 - مجلسي، بحارالانوار، ج 2، ص 96، ح 39
18 - حكيمي، الحياه، ج 1، ص 287
19 - اينجانب در كتاب آزادي در قرآن به طور مشروح اهميت آزادي بيان را در رونق دين و دفاع منطقي بازگو كردهام كه به دليل كوتاهي مجال، بدان ارجاع ميدهم.